loading...
باغ ادب
BENIAMIN بازدید : 1838 سه شنبه 16 دی 1393 نظرات (1)

آن که صد نامه ما خواند و جوابی ننوشت

سطری از غیر نیامد که کتابی ننوشت!

نظیری نیشابوری

***********

صد نامه نوشتیم و جوابی ننوشتی

این هم که جوابی ننویسند جوابیست

راغب تبریزی

**********

تو قاصد ار نفرستی و نامه ننویسی
از این طرف که منم راه کاروان باز است

قاسمی کازرونی

**********

صد نامه فرستادم , صد راه نشان دادم 
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی...

مولانا

********

اینقدر قاصد که از من سوی جانان رفته است
جمع اگر گردد به یکجا، کاروانی می شود

وحید قزوینی

*********

نه نامه ای نه سلامی نه خط نه پیغامی
بود هر آینه اینها , مقدمات ملال

؟

*********

درد دل را حالیا در نامه می پیچم که کاش

دل به درد آید تو را بر حال غم انگیز ما...

احسان الله ممتاز

 

BENIAMIN بازدید : 149 سه شنبه 16 دی 1393 نظرات (1)

چرا مولانا به این جا رسید؟

چون عاشق شمس شد؟

چرا عاشق شمس شد؟

شمس چی به مولانا داد که وقتی رفت،مولانا "خود شمسی دیگر شد و روزگاری نو را آغاز کرد"؟

چرا شمس سر راه ما قرار نمی گیره؟

چرا ما نمی تونیم مثل مولانا بشیم؟

 

"شمس به جلال الدین درس دیوانگی داد تا زنجیرها را پاره کند ... و شب عالم را روز کند..."

 

شاید سوالی که برای ما مطرح می شود،این است که عشق مولانا و شمس چه تفاوتی با بقیه ی عشق ها داشت؟

درباره ی نحوه آشنایی مولانا و شمس مطالب گوناگونی وجود دارد، اما توافق همه بر این است که شمس در طی خلوتی سه روزه تاثیری شگرف بر مولانا نهاد و عشق مولانا در این خلوت اوج گرفت....

اما شمس در آن خلوت به او چه گفت؟

"در واقع شمس به مولانا پیشنهاد یک قمار  کرد؛ قماری که در آن هیچ امیدی به پیروزی و بُرد وجود نداشت....و از او چیزی جز این نخواست که همه چیز را فدا کند و در ببازد. مولانا هم الحق به این دعوت پاسخ نیکو داد، یعنی خود را به طور مستوفا و کامل به عشق سپرد و از آبرو و مکنت و .... دست کشید ..."

 

اما سوال اساسی این جاست که چرا مولانا قبول کرد و به دعوت شمس که هیچ نفعی در آن نبود، پاسخ مثبت داد؟

وعده ی شمس در قبال این دعوت چه بود؟

جالب این جاست که "شمس به مولانا هیچ وعده ای نداد و هیچ آینده ی روشنی را برای او تصویر نکرد، و توقع هیچ پاداشی را در او برنینگیخت و به او گفت که تنها پاداش تو این است که بتوانی در قماری که امید به بردن در آن نیست شرکت کنی و بتوانی از عهده ی این قمار برآیی، اگر دلیری این را داری، همین پاداش توست..."

 

پس "همه چیز وی در گرو آن اقدام دلیرانه به قمار و آمادگی برای باختن بود...باختنی که سرچشمه ی همه ی بردن ها شد...

 

 

 

 

این قدر شجاعت داری؟ پس بدان که چرا تو مولانا نشدی...

 

alishahmohamadi بازدید : 47 دوشنبه 15 دی 1393 نظرات (0)

الهی دردهایی هست كه با هیچ گوشی نمیتوان گفت

 

گفتنی‌هایی هست كه هیچ قلبی محرم آن نیست...

 

الهی تلاش‌هایی هست كه جز به مددتو ثمر نمی‌بخشد

 

تغییراتی هست كه جز به تقدیر تو ممكن نیست

 

دعاهایی هست كه جز به آمین تو اجابت نمی‌شود

 

الهی قدم‌های گمشده‌ای دارم كه تنها هدایتگرش تویی

 

افكار آشفته‌ای دارم، كه تنها سامان دهنده‌اش تویی

 

الهی مرا تو دعا كن

 

برای من تو دعا كن

 

 

دعای مرا تو دعا كن

 

BENIAMIN بازدید : 101 دوشنبه 15 دی 1393 نظرات (0)

حکایت میکنند امام(ره) دیوان حافظ را همواره روی قرآن می گذاشت و هر بار هنگام قرآن خواندن ابتدا چند غزل دیوان حافظ می خواند و بسیاری را به خاطر می سپارد و سپس شروع به خواندن قرآن می کرد.

می گفت: دیوان حافظ تفسیری از قرآن است...

غزل حسن ختام از امام(ره) در بیت اول نکته ی مشترکی با غزل اول حافظ دارد:

الا یا ایها الساقی زمی پر ساز جامم را
که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را  (امام ره)

الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها (حافظ)

 

mahdi بازدید : 165 سه شنبه 09 دی 1393 نظرات (1)

 

آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند

آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند

آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند


آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند

آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند

آدم هاي كوچك بي دردند


آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند

آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند

آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند


آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند

آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند

آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند


آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند

آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد

آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند


آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند

آدم هاي كوچك مسئله ندارند


آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند

آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند

آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار فرصت سكوت را از خود مي گيرند

 

 

 

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 46
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 60
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 81
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 101
  • بازدید ماه : 101
  • بازدید سال : 3,257
  • بازدید کلی : 37,195