loading...
باغ ادب
sizdah79 بازدید : 113 یکشنبه 03 اسفند 1393 نظرات (0)

تو اگر به هر نگاهی، ببری هزارها دل

نرسد بدان نگارا، که دلی نگاه داری

شهریار

توبه گیریم که بازست درش، سودش چیست؟

مـن کـه اقــرار نـدارم به پشیمـانی خویــش

 

حسین زحمتکش

 

با خـرابات نشیـنان ز کـرامات مَـلاف

هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

حافظ

 

سخت است پَیمبر شده باشی و ببینی

فرزند تو دین دگری داشته باشد...

حسین جنتی

مـرا با شمـع نسبت نیـسـت در سوز

که او شب سوزد و من در شب و روز

جامی

ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی

من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی

حافظ

از جان، طمع بریدن آسان بـود و لیـکن

از دوستان جانی، مشکل توان بریدن

 

مبـادا ای طبیـب، بهــر عـلاج درد مــن کــوشی

که من در سایه ی این ناخوشی، حال خوشی دارم

 

زحمت چه می کشی پی درمان ما طبیب

ما به نمی شویم و، تو بدنام می شوی

 

در کاخ مجلل، خبر از عشق مجو

که سعادت همه در کلبه درویشان است

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 46
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 60
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 121
  • بازدید سال : 3,277
  • بازدید کلی : 37,215